آرازآراز، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

عشق مامانی و بابایی

نوروز ما ٣تا

سلام فندقم خوبي ماماني؟قربونت برم من كه با تكون خوردنهاي شديد و بعضي وقتها عجيبت حالمو جا مياري و بهم نشون ميدي كه هستي،صحيح و سالم. ماماني برات بگم از اين روزها از هفته قبل كه رفتيم اهواز براي سونو و چكاپ ماهانه،فدات بشم من با اون صورررررررررت ماهت،دماغ قلقلي ت .چون شرايط جوري نبود كه بابايي بتونه بياد داخل اتاق سونوگرافي از منشي خانم دكتر خواستم كه واسم فيلم بگيره،خانم دكتر هم بعد از بررسي هاي لازم صورت گلتو نشونم داد،آآآآآخ كه چقدر نازي تو پسرم.بابايي هزار بار فيلمتو ديده و هر بار كلي قربون صدقه ت رفته.عصر هم رفتيم دكتر كه خدارو شكر همه چي عالي بود. براي عيد حسابي آماده شديم با هم شيريني درست كرديم و سري اول مهمونهاي عيدمون رسيدن(تا يادم ...
30 اسفند 1391

عيد شما مبارك

سلام پسرم فندق من خوبي عزيزم؟ عزيز دلم عيدت مبارك سال ١٣٩٢هم رسيد مثل همه ي سالهاي ديگه ولي با يه تفاوت بزرگ اونم اينكه امسال شما تو دل ماماني تشريف داري پارسال اين موقع اصلا فكر نميكردم كه عيد ٩٢من و بابايي و شما ٣تايي سر سفره هفت سين نشسته باشيم ولي خدارو شكر كه هستي و ما تبديل به يه خونواده كوچولو موچولوي درست و حسابي شديم.تو عيدي من و بابايي از طرف خدا جون هستي.شكررررررررررررر كه داريمت
30 اسفند 1391

پاندای کونگ فوکار

سلام فندق مامان خوبی پسرم؟داری تو دلم یه کارایی میکنی که باعث شده اسمتو عوض کنم و پاندای کونگ فوکار صدات کنم قربون اون لگد زدن هات برم   چند شب پیش که داشتیم با بابایی تلویزیون تماشا میکردیم و من دستم رو شکمم بود شما یهویی با یه لگد اساسی خودتو نشونم دادی اولین باری بود که از روی پوستم میتونستم تکون خوردنتو احساس کنم یواش یواش این تکون ها بیشتر شد تا امروز که داشتم استراحت میکردم و به شما تو دلم نگاه میکردم که یهو دیدم با هر لگدی که میزنی پوستم یه قلمبه میزنه بیرون جانممممممممممممممممممممم خدایا شکرتتتتتتتت واقعا احساس قشنگیه بودنت دیدنت شیطونی کردنت واسه بابایی لوس شدنت دیشب موقع خواب بابایی با صدای بلند صدات میکرد ...
2 اسفند 1391
1